نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





کافه ام را می روم ، سیگارم را دود میکنم و آخر شب قدم زنان به خانه برمی گردم . . . این روز ها هم اینطور میگذرند ، آرام و زیبا اما از آن آرام هایی که پایدار نیست و از آن زیبایی هایی که ظاهریست . . .

[+] نوشته شده توسط داره میترکه مخم... در 12:52 | |







آدمها تا وقتی که هستند هیچ حسی درونشان دیده نمیشود... آن زمان که میروند معلوم میشود حسی درونشان بود یا نه و پایمال کردن یک حس یعنی مرگ آن حس...

[+] نوشته شده توسط داره میترکه مخم... در 22:0 | |







مچاله شده ام در خودم با بوی سیگار و طعم تلخ چای مانده . . . پنجره را باز نکن ، دلممممم می خواهد غمگین باشم . . .

[+] نوشته شده توسط داره میترکه مخم... در 23:39 | |







از این ور اون ور شنیدم...

تاج عروسیت وبرات خودم هدیه میخرم غصه نخور حرفات و من پیش کسی نمیبرم

[+] نوشته شده توسط داره میترکه مخم... در 1:36 | |







دوست دارم یک شبه، هفتاد سال پیر شوم در کنار خیابانی بایستم... تو مرا بی آنکه بشناسی، از ازدحام تلخ خیابان عبور دهی... هفتاد سال پیر شدن یک شبه به حس گرمی دست های تو هنگامی که مرا عبور میدهی بی آنکه بشناسی، می ارزد..!

[+] نوشته شده توسط داره میترکه مخم... در 17:54 | |